چهارشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۲، ۰۵:۲۵ ب.ظ

مقدمه
عامل اصلی عقب موندگی کشوری مثل افغانستان، طالبان اون کشورن. همونطور
که در کشور ما هم، گروهی که از لحاظ مدل تفکراتشون شباهت زیادی به اونا دارن،
مزاحم بزرگی برای پیشرفت کشورن.
در بخش اول و دوم این اشخاص رو معرفی میکنم. در بخش سوم هم بررسی
میکنم که چرا همچین اشخاصی به وجود اومدن و کوتاهی از کجا بوده...
************************************************************************
بخش اول
فتنه انگیختن و بددل کردن مردم نسبت به یکدیگر، یکی از مواد برنامه ای
است که دشمنان نسبت به این ملت در نظر دارند.
همین رادیو های بیگانه و هیمن مراکز خبری، شاید بشود گفت نصف حرف
هایشان طراحی شده است، برای اینکه بتوانند دلهای گروهی از مردم را نسبت به گروه
دیگری بدبین و مکدر کنند. اصلا می نشینند طراحی می کنند که این طور بگوییم که این
اثر را بکند...
6/1/1379
همینی که حالا امروز به آن جنگ روانی میگویند، این جزء اختراعات جدید
نیست، شیوه هایش فرق کرده؛ این از اول بوده. خیلی هم ماهر بودند در این جنگ روانی؛
خیلی. آدم نگاه میکند کارهایشان را، میبیند که در جنگ روانی ماهر بودند.
تخریب ذهن هم آسانتر از از تعمیر ذهن است. وقتی به شما چیزی بگویند،
سوءظنی یک جا پیدا کنید، وارد شدن سوءظن به ذهن آسان است، پاک کردنش از ذهن سخت
است؛ لذا آنها شبهه افکنی میکردند، سوءظن وارد میکردند؛ کار آسانی بود...
18/5/88
دشمن همواره بودن اصول را هدف می گیرد و با خدعه و وعده و تهدید، بر
چشم پوشیدن از آن اصرار می ورزد. با حذف یا کمرنگی شدن اصول، دنیای اسلام شاخص های
راهنما را گم میکند و محکوم قواعدی می شود که دشمن آن را تعیین کرده است و نتیجه
معلوم است.
غالبا بعضی در میان خود ملت های ما و از خود ما، به پیروی از دشمن، ما
را به رها کردن اصول مان توصیه می کنند و آن را تاکتیک و تدبیر می نامند!
25/1/85

*******************************************************************
بخش دوم
روشنفکران عوضی گیر!
تقلیدهایی در همین محیط های کوچک ما وجود دارد.چندی پیش شنیدم که یک
واعظ روستایی، به تقلید از واعظ برجسته یی که در تهران نفوذ دارد، آمده متن خطابه
ی او را حفظ کرده و در ده "نقندر آباد" خودش، عینا همان لحن و متن را
تکرار کرده. واعظ تهرانی مثلا در یک مجلس اشراف و پول دارها بر اساس وضع زندگی
آنها و انحراف و نیازشان و آنچه که باید باشند، سخن خودش را تطبیق داده و گفته: ای
خانم ها، ای آقایان! شما که در این کادیلاک ها لم میدهید، نمیدانید که در کنار شما
هستند کسانی که کفش شان به گونه نیست که پای برهنه شان را از آب و گل و برف محفوظ
دارد؟؟
اما آن ملای ده که همین سخنرانی را حفظ کرده، در آن دهی که چشم های
مردم از گرسنگی برق میزند و نان جو برایشان برکت و نعمت الهی است، عین همین سخنان
را تکرار کرده است. این دیگر واعظ نیست... منبرش یک "فاجعه ی مضحک" است!
واعظ، روشنفکر است. عالم و معلم مکتب نیست، باید در نقش روشنفکر باشد.
میبینیم که وقتی متن وعظ تهران میگیرد و به صد کیلومتر آن طرف تر، به یک ده میبرد،
نه تنها او دیگر واعظ نیست، بلکه بیگانه یی است که زبان "جن" دارد و
اصلا معلوم نیست که با که حرف میزند؟ و ازچه سخن میگوید؟ و فایده ی این مطالبی که
می گوید چیست؟ این است که واعظ "واعظ مطلق" وجود ندارد، باید بیبینیم
واعظ کجاست؟ همین طور هم رهبر فکری مطلق وجود ندارد، باید ببینیم رهبر فکری کجاست؟
گذشته ی ما در دنیای سوم و بالاخص جامعه ی اسلامی، مشحون از اشتباهات
و انحرافات روشنفکران است که میتوان آن را "تاریخ عوضی گرفتن" ها
نامید.تاریخ عوضی گرفتن ها، فاجعه هایی است که روشنفکران سنتی شرق، که خیال میکردند
روشنفکر، مثل دانشمند باید شعارها و ایدوئولوژی های خاصی را مانند فلان دوستش که
طب را در غرب به جامعه ی خود می آورد، او هم "روشنفکری" را به جامعه ی
خودش بیاورد.
روشنفکرهای "عوضی گیر"، بهترین استعدادها و نبوغ های ما را،
در بهترین فرصت هایی که می توانسته اند با یک جهشی، عقب ماندگی هاشان را از اروپا
جبران کنند و همه را نجات دهند، قربانی کرده اند و بعد آخرش باز هیچ!
دکتر شریعتی

{پی نوشت:درباره ی دکتر شریعتی صحبت زیاده که
میتونیم اون بحث رو کلا در یه مطلب دیگه دربارش صحبت کنیم. بنده هم نظرات شهید
بهشتی رو درباره ی ایشون خوندم(کتاب جستجوگری در مسیر شدن) و هم نظرات شهید مطهری
رو.(نامه شون به امام و...) و نظرات خیلی های دیگه که از تو سایتا خوندم و...؛ ولی
به نظرم کاملترین توصیف درباره ی ایشون، نظر آیت الله خامنه ای هستش که میگن: هم
دوستان دکتر شریعتی به ایشون ظلم کردن و هم دشمنانش}
******************************************************************
بخش سوم
اینایی که گفتم بیشتر درد بود. حالا درمان چیه؟؟!! باید راه حلی ارائه
بدیم تا ما رو از چاله در بیاره؛ نه اینکه از چاله دربیایم بیفتیم تو چاه. خیلی ها
تو کشور واقعا دلسوز این مملکت هستن. مخصوصا کلی از دل مشغولی هایی که نسل جوون
داره یکسانه. فقط راه حل هامون فرق داره.
بنده همیشه 2 تا سوال اساسی تو ذهنم دارم. اولیش رو از زبان آقای نادر
طالب زاده در برنامه ای در شبکه 2 شنیدم: واقعا چرا بعد از 34 سال، ما باید حتی یه
دونه فقیر تو کشور داشته باشیم؟؟؟!!! حتی یه دونه! مشکل کجاست؟؟
دومیش هم برمیگرده به شعری که آیت الله بهجت همیشه زیر لبش زمزمه
میکرد... واقعا چرا ما بعد از 34 سال نمیتونیم 313 فرمانده تحویل امام زمان
بدیم؟؟؟!!! از بین این همه هیئت، این همه طلبه، این همه نماز شب خون، این همه.../
واقعا مشکل کجاست؟؟ این شعر رو شخصی مثل آیت الله بهجت "همیشه" زیر لب
زمزمه میکردن. خیلی جای تامل داره...

متاسفانه تو این شبکه های ماهواره ای با اون مهارت های رسانه ایشون،
طوری به ذهن بیننده القاء میکنند که مشکل اصلی جای دیگه است؛ در نتیجه راه حل هم
چیز دیگه است.(تعبیر سم مهلک برای ماهواره، واقعا تعبیر به جاییه. بنده خودم این
سم مهلک رو با گوشت و پوستم حس کردم که بحثش مفصله...). به دلایل زیادی راه حل
هایی ارائه میدن که ما رو از چاله درمیاره میندازه تو چاه. همونطوری که خودشون تو
خیلی از مسائل(که یه نمونش رو تو مقاله ی حیا گفتم) دارن سقوط میکنن. چرا ما بیایم
یه کاری کنیم که مردم ما برن اخبارشون رو از اونا بگیرن و از دید اونا به خیلی از
قضیه های داخلی نگاه کنن؟؟!! ما بخوایم یا نخوایم، مردم از طرق دیگر اخبار بهشون
میرسه.
بنده انتقاد اصلی که دارم به سازمان صدا و سیماست. این سازمان بیشتر
از 80 درصد روی فضای فرهنگی کشور تاثیر میذاره؛ واقعا این جمله ی درستیه که همه
چیز از مسیر فرهنگ عبور میکند. حتی اقتصاد. یعنی اگر سیاست گذاری های این سازمان
تصحیح بشه، ما اثرش رو به خوبی روی جامعه ی دانشگاهی که موتور محرک جامعه ان و
رسانه ها و مطبوعات و سینما و سبک زندگی و... خواهیم دید.
صدا و سیما میتونه با گذاشتن برنامه های چالشی در زمینه ی دین و فرهنگ
و سیاست(شما بخوانید نود سیاسی و نود فرهنگی یا برنامه های موفقی مثل برنامه ی هفت)-که
واقعا جای خالیش در فضای کشور حس میشه- نشاط رو به جامعه برگردونه و مردم کاملا حس
کنن که با این نظام غریبه نسیتن. صدا و سیما با این کارش میتونه 3 نتیجه ی بزرگ
بگیره: 1- با افزایش آگاهی، اعتقاد موافقان به این نظام رو راسخ تر کنه.(یادآوری
شعر آیت الله بهجت) 2-برای آدمهای مردّد و بی تفاوت هم تلنگری باشه تا اونا هم
خودشون رو در سرنوشت کشور دخیل بدونن. 3- همچنین اگر بر فرض هم نتونه نظر برخی
مخالفان نظام رو برگردونه، حداقل شعله شون رو کم کنه. طرفمون بفهمه که صدا و سیمای
جمهوری اسلامی ایران هم حرفی واسه گفتن داره.
آیا مسئولان صدا و سیما میدونن به خاطر همین اسم جهوری اسلامی ایران
که روی این سازمان گذاشتن، چقدر به گروه اول حمله میشه؟؟!! ولی واقعیتش اینه که
خیلی بیشتر از مخالفا، دلمون از این رسانه ی ملی{!} پره و بهش انتقاد داریم...
خیلی بیشتر!
گردآورنده و نویسنده: امیرحسین رفعتی
پاسخ:
حرف مشکل دار که خیلی داره ایشون. تو یکیشو گفتی. همینکه به راحتی به عمامه به سرها توهین میکنه، خیلی بده! نمیگم که تو شیخ ها آدم بد نیست. ولی اگه یه نفر توهین کنه، بقیه هم روشون باز میشه. این واقعا یه انتقاد جدیه که وارد هم هست.
ولی من باز هم بهترین توصیف رو، توصیف آقا میدونم در مورد ایشون. به نظر خودم فکر میکنم که این مدلی که من از آثار ایشون استفاده میکنم، مشکل زیادی نداشته باشه. هرچند که هر وقت فهمیدم که همین هم مشکل سازه، استفاده نخواهم کرد.
چون واقعا یکی از آثار مهمی که داره، قشر جوونای بی تفاوت رو، دغدغه مند میکنه. دیدم که رو خیلی جوونا تاثیر میذاره. یکیش خودمم. یعنی برای استارت عالیه. ولی آدم هم نباید زیاد رو ایشون تعصب داشته باشه. چون واقعا طرفدارای تعصبی دکتر، خیلی از لحاظ عقیدتی خطرناکن. ما بخوایم یا نخوایم، شریعتی طرفدارای خودش رو تو نسل جوون داره. حالا چه خوبه که ما همچین طرز تفکری رو به راه درست هدایت کنیم... مثلا به آثار شهید مطهری. همون اتفاقی که برای خودم افتاده. من نمیگم که راهی که برای من نتیجه داده، حتما برای دیگران هم نتیجه میده. ولی فکر کنم این راه درستی باشه. یعنی تجربه ی فضای اطرافم همچین چیزی رو بهم میگه
ولی واقعا یه نظری از ایشون خوندم که نمی دونم تو خوندی یا نه
:
"روشنفکر باید به ایجاد یک پروتستانتیزم اسلامی پردازد تا همچنان که پروتستانتیزم مسیحی ، اروپای قرون وسطی را منفجر کرد و همه ی عوامل انحطاطی را که به نام مذهب، اندیشه و سرنوشت جامعه را متوقف و منجمد کرده بود سرکوب نمود، بتواندفورانی از اندیشه ی تازه و حرکت تازه به جهان ببخشد.پس نقطه ی آغاز کار روشنفکر و مسئولیت او در احیا و نجات و حرکت بخشیدن به جامعه اش ایجاد یک پروتستانیزم اسلامی است..."
جالب این نظر دقیقا همان پیرایشگری اسلامی است که موسسان لژ های فراماسونری که به اصطلاح روشنفکر بودن میدادن.و نظر من رو درباره ی شریعتی تغییر داده